ساحل ارام

عمومی

ساحل ارام

عمومی

وفا

با یه شوکولات شروع شد.

من یه شوکولات گذاشتم تو دستش اونم یه شوکولات گذات تو دست من

من بچه بودم    اونم بچه بود

سرمو بالا کدم سرشو بالا کرد

دید که منو میشناسه

خندیدم

گفت: دوستیم

گفتم: دوست دوست

گفت: تا کجا؟

گفتم: دوستی که..... تا..... نداره

گفت: تا مرگ ؟

خندیدم و گفتم : من که گفتم دوستی...... تا..... نداره

گفت:باشه تا پس از مرگ

گفتم  نه   نه   نه    نه..... تا.....نداره

گفت:قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس از مرگ  بازم باهم دوستیم؟ تا بهشت  تا جهنم ؟ تا هرکجا که باشه من و تو با هم دوستیم؟؟؟

خندیدم  گفتم: تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تا بذار .اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا  .اما من اصلا براش تا نمیذارم

نگام کرد       نگاش کردم

باور نمیکرد  میدونستم اون میخواست حتما دوستی ما ...... تا....... داشته باشه

دوستی بدون.....تا ......رو نمی فهمید.

گفت:بیا برای دوستیمون یه نشونه بذاریم.

گفتم :باشه  تو بذار .

گفت   شوکولات   .هر بار که همدیگرو میبینیم یه شوکولات مال تو یکی مال من  باشه؟؟

گفتم : باشه

هر با یه شوکولات  میذاشتم تو دستش اونم یه شوکولات تو دست من باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی  که دوستیم  دوست دوست .....من تندی شوکولاتامو باز میکردم  مذاشتم تو دهنمنو   تند تند میمکیدم ..

میگف :شکمو  ..تو دوست شکموی منی ...و شوکولاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ .

میگفتم: بوخورش

میگفت : تموم میشه میخوام تموم نشه .برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شوکولات شده بود هیچ کدومشو نمیخورد  اما من همشو خورده بودم

گفتم : اگر یه روز شوکولاتاتو مورچه ها بخورن  یا کرما  اونوقت چی کار میکنی؟

گفت:مواظبشون هستم ....میگفت:میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

و من شوکولاتامو میذاشتم توی دهنم و

میگفتم : نه    نه    نه.... تا......نه   دوستی که.... تا.... نداره

یک سال... دو سال ...چهار سال  .......هفت سال....... ده سال.......  بیست سالی شده

اون  بزرگ شده منم بزرگ شدم

من همه شوکولاتامو خوردم اون همه شوکولاتاشو نگه داشته ..اون اومده امشب تا خداحافظی کنه

میخواد بره  ..بره اون دور دورا

میگه : میرم اما زود بر میگردم .

من که میدونم میره و دیگه بر نمیگرده یادش رفت شوکولات به من بده .اما من که یادم نرفته

یه شوکولات گذاشتم کف دستش

گفتم:این برای خوردنت

یه شوکولاتم گذاشتم کف اون یکی دستش

گفتم: اینم آخرین شوکولات برای صندوق کوچیکت

یادش رفته بود صندوقی داره برای شوکولاتاش ..هر دوتارو خورد

خندیدم میدونستم دوستی من ....تا..... نداره میدونستم دوستی اون.... تا...... داره مثل همیشه

خوب شد همه شوکولاتامو خوردم اما اون هیچ کدومشو نخورده

حالا با یه صندوق  پر از شوکولاتای نخورده چی کار میکنه؟

 

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام
چه ساحل آرامی!
چه ساحل جالبی!


ا دوباره غصه هام یادم اومد
بعضی آدمها چقدر بی وفان
من چطوری اونو خواستم اون چه طوری منو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد