ساحل ارام

عمومی

ساحل ارام

عمومی

یتیمان کوفه

سلام

 

آنکه به نماز صادق فرصت نکرده بود

 

ناز پرورده کعبه را احساس نکرده بود

 

در یاد هیچکس نبود یتیمان کوچه های کوفه

 

که جز علی ز آنان کس حمایت نکرده بود

 

خانه به خانه درب به درب روزی خود

 

به تقسیم همچو علی کس شبانه حمل نکرده بود

 

در نماز بحر آن گدای مسکین

 

دادن خاتم را استخاره نکرده بود

 

دنیای سخن و حکمت این قران ناطق

 

لیک جز با چاه سخن خویش قسمت نکرده بود

 

این عرش ملکوتی را گریان و خون آلود

 

کس جز ابن ملجم ملعون نکرده بود

 

نفرین من و تو  و همه هستی بر او باد

 

هرچند چو خدای کس این ملعون لعن نکرده بود

 

نظرات 8 + ارسال نظر

سلام ممنون از حضورت این ایام التماس دعا دارم یادت نره

قالب وبلاکت قشنگ و زیباست ومطالبش ان را زیباتر میکند باور کن

امشب دری به خلوت میخانه بازکن بیدل به سوی قبله مستی نماز کن

بنشین شبی به میکده با بیدلان مست از زاهدان رنگ وریا احتراز کن

بوی خمار می شنوم از نیاز تو خود را به بوی می زجهان بی نیاز کن

فصل تلاوت صحف مستی است و عشق یک سوره می بخوان وسپس در فراز کن

مستی طلب به لیله قدری که امشب است بنشین به کوی میکده راز ونیاز کن

لب بسته ای به روزه اگر این زمان بیا یک جرعه می بنوش وبه می روزه باز کن

گر همچو عارفان تو خمار ولایتی دستی به سوی ساقی کوثر دراز کن

خواهی اگربه کوی اجابت شوی مقیم امشب دری به خلوت میخانه بازکن

سلام.
نمی دونم شاید اگه امام علی الان کنار ما بود انطوری که ما الان می شناسیمش نمی شناختیمش .اوم با رفتنش به ما گفت که باید هر انسانی مسئول باشه.به ما درس داد. ادما ی بزرگ همیشه با رفتنشون خیلی چیزارو یاد می دن.
موفق باشی.

یوسف 1386,07,01 ساعت 21:19 http://afkarema.blogfa.com

سلام
آپم بیا
خوشحال میشم

باربد 1386,08,22 ساعت 18:48 http://farahat.blogfa.com

می توان در کوچه باغ ارزو ، طعم گلهای محبت را چشید / می توان همچون نسیم روی اب ، در صدف تار مودت را تنید / می توان با زورق امید و عشق ، تا رهایی رفت و زندان را ندید / می توان همچون پرنده تا افقها پر کشید / می توان با بال یک پروانه هم ، نقش قلب مهربانی را کشید / می توان با پلک خیس ، ناز صد گل را خرید / می توان با نم نم باران شب ، تا کران پاک دریاها دوید / می توان از سایه های شب گذشت ، غربت و تنهایی گل را ندید / می توان همراه بال شاپرک ، تا خدا رفت و به فرداها رسید ..

سید 1386,08,27 ساعت 00:10 http://khodavandegar.blogfa.com

راست و دروغ
شخصی سه پسر داشت، دو نفر ایشان را دعا می کرد و یکی را نفرین.
علت آن را پرسیدند، گفت؛
این یکی همیشه
راست می گوید و آن یکی همیشه دروغ،
و این سومی گاهی راست میگوید و گاهی دروغ و مرا سرگردان می کند.

عالی بود
عالی بود
عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد